پروانه..
پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ق.ظ
آذرم!
یادت هست روزهای دور پروانه را آتش زدند؟
پروانه آن روز در شکوه و صلابت زخم میخورد و خون میچکید از قلب تاریخ..
پروانه آن شب در آتش سوخت و صدها پروانه چونان سیمرغ از خاکسترش سربرآورد و پرید..
دلم برای پروانه تنگ شده..
دلم امروز پرستو وار هوای خانه را دارد.
یک روز،
شاید،
یک روز،
همراه پرواز پرستوی عاشقی
واژه لبخند به سرزمینِ سوخته من بازگردد
امید، کوبه در را بفشارد
و سپیدی جای تمامی اینِ سیاهی ها را پر کند
آن روز بر مردگان نیز
سیاه نخواهم پوشید
حتی بر عزیزترنیشان
پروانه اسکندری (فروهر)
شهید مکتب عشق
پی نوشت:
بانوی من
پروانه خانم.
تمامی امشب را با شعرهایت چای نوشیدم.
خوش و خرم آمدی به خلوتم.
- ۹۳/۱۱/۰۹