16 آذر..!
(به بهانه ی روز دانشجو)
سخن اول: روش جنبش دانشجویی
قرن بیستم از راه می رسید و نظام نوپای سرمایه داری غرب با نفوذ و اشغال کشورهای جهان سوم، به بهره برداری مستقیم از منابع این کشورها و چپاول سرمایه ها مشغول می شد. بی خبر از این که تخم کینه و عداوت خشن را در این سرزمین ها می کارد. دیری نگذشت که دوره ی استعمار کهنه به سر آمد و زمان استعمارنو رسید. نظام سرمایه داری به تعبیر هانری لوفور ، سر عقل آمده بود و خود را در عیان ظاهر نمی کرد. این بار از طریق اقتصاد و فرهنگ، در جهان غیر سرمایه داری حضور می یافت. اما ردپای آزاردهنده ی آنان در تمامی ارکان سیاست و اقتصاد بر اذهان عمومی سنگینی می کرد. به همین دلیل بود که در میان ساکنان این دیار، هسته های مقاومت و انقلاب شکل گرفت و نفرت از غرب به نحو بنیادین در وجدان عمومی رشد کرد. جنبش های آزادیبخش و نهضت های رهایی بخش، نتیجه و ماحصل شرایطی بود که نظام سرمایه داری بر کشورهای جهان سوم تحمیل می کرد. در چنین حال و هوایی بود که جنبش دانشجویی ایران متولد شد و عرصه ی سیاست را متوجه خود ساخت و توانست خود را به عنوان یکی از کنشگران فعال عرصه ی سیاست معرفی نماید.
جنبش دانشجویی ایران، به منزله ی واکنشی اعتراض آمیز بود که در هنگامه ی شکل گیری و در ابتدای راه دست کم با سه مسئله ی بزرگ مواجه شد:
الف) استعمار و سلطه ی نظام سرمایه داری.
ب) نظام استبدادی حاکم بر کشور
د ) عقب ماندگی و توسعه نیافتگی کشور.
این سخن به این معنا است که جنبش دانشجویی از سویی مسئله ی جامعه و رشدنایافتگی اش را پیش رو داشت و از سوی دیگر موضوع قدرت و حکومت استبدادی برایش مهم بود و هم سلطه ی نظام سرمایه داری آزارش می داد. از این رو جهت گیری جنبش، لاجرم به سمت و سوی سه هدف متفاوت بود. اما چنین به نظر می رسد که جنبش دانشجویی، شق سوم را از دایره ی دغدغه های خود بیرون می برد و تماما ( به استثنای موارد جزیی) به امر سیاست می پردازد.
تاریخ پر فراز و نشیب عمر حدودا نیم قرن جنبش دانشجویی ایران را می توان در چهار دوره و یا در چهار گفتمان، صورت بندی کرد و هر دوره از آن را به نحو جداگانه بررسی نمود. سنخ شناسی چهارگانه ی جنبش دانشجویی به ما کمک می کند تا روند متفاوت تاریخی کشورمان را بهتر فهم کنیم و مشخصه های آن را کارآمدتر طبقه بندی نماییم. بر هر یک از دوره های چهارگانه، گفتمان خاصی حاکم بوده است. حاکمیت یک گفتمان به این معنا است که شیوه ی رفتار و ماهیت جنبش دانشجویی را به گونه ای خاص رقم می زده است. صورت بندی چهارگانه با محوریت روش شناسی کنش سیاسی جنبش دانشجویی آمده است. به تعبیر دیگر، اگر جنبش دانشجویی را از نظر روش سیاست ورزی و حضور در میدان سیاست و پیکار را مورد بررسی قرار دهیم، چهار روش را می توانیم استحصال کنیم. بنابر این، چهار اپیزود، صرفا با نگاه به روش جنبش دانشجویی بدست آمده است.
اپیزود اول: تغییر طلب انقلابی
گفتمان اول حاکم بر جنبش دانشجویی را که از دهه ی سی شروع می شود و تا پیروزی انقلاب اسلامی تداوم می یابد، می توان گفتمان غرب ستیزی و استبداد ستیزی نام نهاد. در متن این گفتمان، استقلال خواهی در برابر نظام سرمایه داری و استبداد ستیزی در برابر ساختار سیاسی حاکم قرار داشت. ستیز و تضاد در متن این دوره نهفته بود، تضاد با سلطه ی غرب و ستیز با استبداد داخلی. جنبش دانشجویی در دوره ای پا به عرصه نهاد که "گفتمان انقلاب" و روش های انقلابیگری در جهان پایه ریزی شده بود. جهان مارکسیستی در شکل گیری گفتمان انقلاب و استفاده از شیوه های خشن و انقلابی علیه نظام سرمایه داری، نقش و تاثیر به سزایی داشته است، تا جایی که مارکسیسم را علم مبارزه تعریف می کردند. اما در بلاد اسلامی و از آن جمله در ایران نیز مقاومت هایی در برابر غارت نظام سرمایه داری و پیامدهای مدرنیته جهان مدرن، با ماهیت دینی ظهور پیدا می کند. در مصر اندیشه های سلفی گری و بنیادگرایانه ی سید قطب و شکل گیری جریان اخوان المسلمین، و در ایران گرو هایی مانند فداییان اسلام و روشنفکری دینی و متاثر از جریان های فکری جهان عرب، و با نیم نگاهی هم به نهضت های آزادی بخش و الاهیات رهایی بخش مسیحی، متولد می شود.
جنبش دانشجویی را می توان پاره ای از جریان کلی روشنفکری در ایران و مخاطبین اصلی این جریان قلمداد کرد. هر یک از جریان های دینی و غیر دینی روشنفکری به صورت عام و احزاب و نیروهای سیاسی به صورت خاص، در دانشگاه مخاطبین و نمایندگانی داشتند و از سوی آنان مورد حمایت قرار می گرفتند. از آن جا که جامعه ی ایران، جامعه ای دینی محسوب می شود، روشنفکری دینی در دانشگاه و در میان طبقه ی متوسط از اقبال بیشتری برخودار بوده است. به همین دلیل است که جنبش دانشجویی، عموما در اردوگاه روشنفکری دینی، خیمه برپا می کرد و مناسبات خود را با این جریان سامان می داد. مرحوم بازرگان و شریعتی، سرآمدان جریان روشنفکری دینی، توانسته بودند موج بزرگی از دانشجویان و به تبع آن جنبش دانشجویی را به سمت خود جذب نمایند و آن را با اندیشه های خود همراه و هماهنگ نمایند.
وجه غالب رفتاری جنبش دانشجویی در دوره ی اول، ستیز و مقابله با حاکمیت آن دوران بود. روش در این گفتمان، تضاد آنتاگونیستی و باور عمیق به روش انقلابی است. اندیشه های چپ که دوران طلایی خود را در میان ملل مختلف تجربه می کرد توانسته بود تا حدود زیادی روش های مبارزه خود را در این جنبش بازتولید نماید و عنصر مبارزه را نهادینه کند. در این رویکرد" فقط با تغییری ریشه دار، ساخت این جامعه دیگرگون تواند شد."(1) این گرایش رو به سوی انقلاب ریشه ای داشت و از بکارگیری روش های ستیزجویانه بهره می گرفت. روشنفکری دینی و برگزیدگان آن، مانند مرحوم بازرگان و شریعتی نقش بزرگی در جهت دهی به جنبش دانشجویی در ایران داشتند و با طرح اسلام انقلابی و شعار بازگشت به خویشتن، به خوانش انقلابی متن تاریخی دین اهتمام ورزیدند و ماهیت این جنبش را همواره در ساحت دین تعریف می کردند.
اپیزود دوم: حمایت و هماهنگی
انقلاب که پیروز شد، جنبش دانشجویی ( مانند سایر گروه های اجتماعی) مملو از احساسات مثبت و سر خوش از پیروزی، در کنار حاکمان جدید نشست و سیاست ها ی خود را در امتداد نظام نوپای پس از انقلاب تعریف می کرد. از این رو جنبش دانشجویی دست کم تا حدود یک دهه، به منزله ی ادامه ی دولت در جامعه تلقی می گردید. رویه ی ستیز را وانهاد و به حمایت های همه جانبه از حاکمیت جدید می پرداخت. تا جایی که در هنگام تسخیر سفارت آمریکا و پس از آن، در برابر اسلاف خود (مانند مرحوم بازرگان) ایستاد و با آن مبارزه کرد. در این دوره ی کوتاه است که تغییرات قابل توجهی در مشی و مرام جنبش ایجاد می گردد و در جهت گیری و در روش دچار قبض و بسط می گردد. در این دوره است که جنبش دانشجویی، فاصله ی خود را با روحانیت کاهش داد و عملا در خدمت سیاست هایی قرار گرفت که از سوی حکومت برنامه ریزی می گردید. در این دوره است که انقلابیون دانشجو به مقام های دولتی نایل می شوند و لاجرم به حفظ وضع موجود می اندیشند. رویکرد حمایت و هماهنگی در جنبش بسط و رشد یافت و علاوه بر آن، جنبش دانشجویی واجد کارویژه ی اجتماعی گردید. در اوایل پیروزی انقلاب با راه اندازی کاروان های جهاد سازندگی و یاری رساندن به روستاییان بود که کارکردی اجتماعی یافت. درگیر شدن کشور در جنگ طولانی مدت و برخی ناملایمات پس از پیروزی، شرایط غیر طبیعی را رقم زد. در این دوره است که نوعی انفعال و آشفتگی را نیز تجربه می کرد.
در مجموع به نظر می رسد جنبش دچار روحیه ی محافظه کاری گردیده بود. توجه به اقشار ضعیف جامعه و به ویژه روستاییان، در نتیجه ی توجه کلی نظام نوپای پس از انقلاب به اقشار فرودست جامعه و تا حدودی تحت تاثیر شعارهایی بود که در اندیشه ی چپ، حضوری پر رنگ داشت. اما این کارویژه، نتوانست چندان عمیق و گسترده و طولانی مدت پایدار بماند. شمع کارکرد اجتماعی جنبش به زودی خاموش شد و مجددا به سمت ماهیت خود که همان سیاست بود، بازگشت.
اپیزود سوم: عدالت طلب منتقد
فاصله ی ایجاد شده (در دهه ی اول انقلاب) میان جنبش دانشجویی و روشنفکری دینی، به زودی پایان یافت و دوره ی سوم که همان گفتمان عدالت طلبی بود، پیش از شروع دهه ی 70 آغاز گردید. در این دوره است که جنبش دانشجویی از رویکرد حمایتی خود را به رویکرد انتقادی، تغییر می دهد. رویکرد وفادارانه و حمایت گرایانه نسبت به دولت، تنها یک دهه عمر کرد و سپس جای خود را به رویکرد عدالت طلبی واگذار کرد. شعارهای دولت در این دوره است که رنگ و بوی توسعه و رفاه می گیرد و حتی برخی واژه ها که در زمان انقلاب شایع شده بود – مانند مستضعف – جای خود را با واژه های کمتر حساس، چون اقشار آسیب پذیر تعویض lمی شود. این بار بود که گرایش تاریخی جنبش ( توجه به طبقات فرو دست جامعه)، آنها را به واکنش وادار کرد. سیاست های اقتصادی حکومت وقت، مورد نقد و انتقاد دانشجویان قرار گرفت و علاوه بر آن، برخی واکنش های شهری، اعتراضات و آشوب ها دامن زده شد. این بار نوک پیکان انتقاد جنبش به سیاست هایی بود که به عدالت و بی عدالتی مرتبط می گردید. جنبش دانشجویی در این برهه از عمر خود است که روشی انتقادی با هدف اجرای عدالت را بر می گزیند و در این راه با برخی جریان های بیرون از دانشگاه، همراه می گردد. اما این رویکرد نیز به کوتاهی عمر دوران هماهنگی و حمایت بود. و عدالت طلبی جای خود را به گفتمان آزادی داد.
اپیزود چهارم: اصلاح گرای آزادی خواه
می توان شروع چهارمین دوره ی جنبش دانشجویی در ایران را به نحو سمبلیک، تیرماه سال 78معرفی کرد. این نقطه عطف تغییر رویکرد، در اعتراض به توقیف روزنامه ی سلام به نمایش گذاشته شد. در این اپیزود است که آزادی، دغدغه ی اصلی جنبش می شود. در متن شعارهای این دوره است که آزاد بیان و آزادی سیاسی، موج می زند و جنبش را به سمت و سوی آزادیخواهی سوق می دهد. همان گونه که اشاره شد، جنبش در این دوره، روشی مسالمت آمیز و منتقدانه دارد و از رادیکالیزه شدن پرهیز می نماید. عدم اقبال به رادیکالیزه شدن در هدف و در روش، از نوعی عقلانیت سیاسی خبر می دهد. عقلانیتی که جنبش را به فرازو فرودهایی می کشاند. جنبش از خود می پرسد: آیا بدون انقلاب ممکن است؟
کالبد شکافی جنبش دانشجویی طی چهار دوره ی پیش گفته، نشان می دهد که جنبش دانشجویی، نسبتش را با نظم سیاسی حاکم از تعارض و انقلاب ( پیش از انقلاب) به پیروی و حمایت و در نهایت به مواجهه یی انتقادی تغییر داده است. همچنین تغییر در گرایش و دغدغه ها و اهداف آن را از تغییر نظام سیاسی به اصلاح در نظام کشانده است و اما در برهه ای به اقتصاد توجه بیشتری داشته و در انتها آزادی را برگزیده است. جنبش دانشجویی در اپیزود چهارم، از روحانیت رسمی فاصله می گیرد و نه تنها نقد خود را متوجه سیاست های حکومتی، بلکه به قرائت رسمی از دین نیز معترض است. همین رویکرد است که فاصله ی جنبش را از روحانیت بیشتر می کند. نقد برداشت رسمی از دین را نباید به معنای سکولار شدن این جنبش تلقی کرد بلکه به این معنا است که دغدغه ی آشتی دادن میان دین و آزادی و تفاهم میان دین و توسعه ی سیاسی را در سر می پرواند. این همان پرسش و دغدغه ای است که در بستر اجتماعی رشد یافته است. مرحله ی جدید جنبش، بازتاب رفتار گذشته و تغییراتی است که پس از انقلاب تجربه کرده است.
برای جنبش مهم است که آیا می تواند با روش های انتقادی، سامان سیاسی را با اصلاح به هدف های خود نزدیک کند. در این دوره است که رعایت و پاسداشت حقوق بشر و حقوق شهروندی، اهمیت می یابد. از جمله ی این حقوق ، حق آزادی بیان و فعالیت سیاسی، در صدر جدول است.
سخن دوم: هدف های سه گانه ی جنبش دانشجویی
هم چنان که جنبش دانشجویی از لحاظ روش، بر یک نهج و شیوه نبوده است، از نظر هدف نیز می توان اهداف سه گانه ی جنبش از یکدیگر متمایز و دسته بندی کرد. چنین می نماید که در دوره های زیست سیاسی جنبش، هدف ها متفاوت بوده است. این سخن البته در پی آن نیست که بخواهد مرز کاملا شفاف و روشنی برای اهداف سه گانه ترسیم کند. زیرا مرز مشخص و شفافی وجود ندارد. بلکه می خواهد بگوید در هر یک از دوره های جنبش، هدفی خاص الویت داشته و بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. اگر دوره های محتلف جنبش دانشجویی را در نظر آوریم به ترتیب اهداف سه گانه ی زیر را می توانیم استخراج نماییم:
الف) استقلال خواهی
ب) عدالت خواهی
ج) آزادی خواهی
برای جلوگیری از اطاله ی کلام، به نحو کاملا مختصر، سه گونه هدف را با سه دوره ی تاریخی آن تطبیق می دهم. استقلال طلبی جنبش، از آن زمانی بود که جنبش دانشجویی، کشور را در سیطره و سلطه ی غرب می دید و بر استقلال سیاسی و اقتصادی پای می فشارد. عدالت طلبی، در زمانه ی دولت آقای هاشمی رفسنجانی، پدیدار گردید و جنبش در قالب عدالت طلب ظاهر می گشت. آزادی طلبی، آخرین هدف جنبش است که در سال های اخیر، مطرح شده است.
(یک ملاحظه: آن چه در تقسیم بندی آخر آمده است با نگاه به رویکرد مذهبی جنبش دانشجویی تهیه شده است. در حالی که در جنبش دانشجویی، گروه هایی بوده اند که خود را بیرون از دین تعریف می کرده اند. این گروه نیز تلاش صادقانه و مشفقانه ای نمودند و نباید آنها را نادیده گرفت. اما فعلا روی سخن با بخش دینی جنبش است.)
نکته ی آخر این که می توان جنبش دانشجویی را در نسبت با دین نیز مورد مداقه قرار داد و اصناف مواجه شدن با دین را مورد پرسش قرار داد. اگر جنبش را در نسبت با دین در نظر آوریم، احتمالا سه گونه دین را بتوان از یکدیگر جدا کرد که کم و بیش با سه دوره ی هدف گذاری، مرتبط است. سه نسبت با دین جنبش دانشجویی عبارت است از:
دوره ی اول: اسلام انقلابی
دوره ی دوم: اسلام محافظه کار
دوره ی سوم: اسلام انتقادی
از ان جا که مقاله طولانی می شود از شرح بسط تاریخی و ویژگی های این دوره ها در می گذرم و فقط به بیان این نکته اکتفا می کنم که جنبش دانشجویی هم اکنون در وضعیت اسف بار تعلیق در ساحت سیاست و دین قرار گرفته است. به نظر می رسد جنبش، با تغییرات ژرف و بنیادین روبرو گردد.
منبع: خرد منتقد
- ۹۴/۰۹/۱۶