بهار و سالی نو
بهار و لذت بی برنامگی
همیشه رسم بر این بوده که قبل از شروع سال جدید در مورد عملکرد سال قبل و آرمان ها و برنامه های سال جدید سخن به میان می آورند.
ولی من امسال تصمیم گرفتم در هفته سوم سال؛ به این موارد بپردازم؛ و دلیلم بر این بود که در هفته های اول سال یک سنجش واقعی از نو شدگی خودم به دست بیاورم و بعد از روبرو شدن با این واقعیت در مورد آن سخن بگویم. با انجام این کار به این نتیجه رسیدم که چقدر خوب است اگر روزهای اول سال را آزاد و فارغ از همه چیز گذراند و در عین حال دفترچه یادداشتی به همراه داشت و در حین آسودگی و آزادی فکر و خیال به صورت تفننی اهداف و آرمان های پیش رو را نگاشت. در روزهای آزاد اول سال به خود اجازه دهیم اهداف و برنامه های شخصی سال جدید را با مداد بنویسیم و هر زمان، هر کدام را دوست داریم پاک کرده و یا به آن اضافه کنیم. در روزهای آسودگی فکر و خیال، به شناسایی نقاط قوت و ضعف خود نیز پی می بریم، مثلا اینکه آیا واقعا آدم تنبلی هستیم؟ آنقدر تنبل که در استفاده از آزادی و آسودگی نیز تنبلی می کنیم؟! آیا استرس در زندگی روزمره مان حاکم است؟ آنقدر استرس داریم که در روزهای آسودگی نیز نگران اهداف و برنامه هایمان هستیم؟! اصلا بیاییم جور دیگر به این قضیه بنگریم. بیشتر ما روزهای آخر سال یکی از اهداف خود را مثلا مطالعه منسجم در سال جدید قرار میدهیم و برنامه می ریزیم که از شروع سال جدید روزانه زمانی را به خواندن کتاب اختصاص دهیم. در این صورت از همان روز اول سال، سایه ای بالای سر خود می بینیم به اسم برنامه مطالعه، و هر روز با یک بهانه آن را عقب می اندازیم و این به عقب انداختن گاهی به اواسط سال می رسد و در این صورت نه کتابی خواندیم، نه آسودگی از نخواندن کتاب داشته ایم و در آخر سال نیز سنگینی عمل نکردن به برنامه و هدف در خود احساس میکنیم و هر وقت حرفی از مطالعه و کتاب به میان می آید، غم و نگرانی در خود احساس می کنیم.
حال اگر تا هفته های اول سال اصلا به هدف مطالعه فکر نکنیم و برنامه ای در این جهت تهیه نکنیم و فکر و خیالمان را بگذاریم آسوده باشد و هر گاه در هر زمان دلمان خواست کتابی در دست بگیریم و مطالعه ای بکنیم. و بعد از دو سه هفته، اگر احساس کردیم که اگر برنامه روزانه برای مطالعه داشته باشیم، از کتاب خواندن لذت بیشتر می بریم، بیاییم و برنامه ریزی کنیم. به نظر شما کدام یک از این رفتارها در این مثال، اثر بخش تر است؟
تازگیها به این نتیجه رسیدم، خود را در زندگی شخصی از هر چه آرمان و آرزوست آسوده بگذارم. هر وقت دلم خواست کتاب بخوانم، هر وقت دلم خواست بنویسم. هر وقت دلم خواست فیلم ببینم. و هر وقت دلم خواست ورزش کنم. شاید کمی خود را آسوده گذاشتن؛ آن هم در این دنیای پرهیاهو، بهتر باشد، شاید بهتر است گاهی خود را از زنجیر برنامه هامان رها کنیم!
خیلی از ما آسوده بودن را با تنبلی اشتباه میگیریم. اولا ببینید، میگویم آسودگی، نمیگویم آرامش.! دقیقا منظورم آسوده بودن است، خود را رها کردن است، خود را آزاد گذاشتن از "ارتقای زندگی شخصی" در خلوت خویش است...
دوما؛ این
آسودگی تنبلی هم نیست. به نظرم تنبلی یک جور اضطراب و نگرانی است، که باید رفع شود
ولی آسوده بودن خود را رها کردن از هر چه فکر و خیال و آینده و هدف و برنامه است؛ خود
را رها کردن است تا ببینیم واقعا که هستیم، چه میخواهیم. در یک کلام، به خود کمی
استراحت بدهیم، استراحت از هیاهوها.
ادامه دارد..
- ۹۵/۰۱/۱۷